خاطرات کودکی | ثبت خاطرات کودکانه | سوال و جواب بچه داری | مشاوره انتخاب اسم | کارتون و انیمیشن نی نی دیگر
صفحه نخست پروفایل نویسنده ورود به حساب کاربری ثبت خاطرات کودک سوال و جواب بچه داری مشاوره انتخاب اسم کارتون و انیمیشن تبلیغات در نی نی وبلاگ مشاهده وبلاگی دیگر
پارمیداپارمیدا، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 25 روز سن داره

✿ پــارمــیــدا نی نی خوشــکــل ما✿

نی نی وبلاگ > این وبلاگ > 2 مستند باحال از پارمیدا

2 مستند باحال از پارمیدا

1392/5/29 17:32
نویسنده : خاله ی پارمیدا
952 بازدید
اشتراک گذاری

مـــســـتــنــد پـــارمــیــدا

سوژه اول: برداشتن سی دی از روی میز

حرکت به طرف میزخنثی

 

رسیدن به میزاز خود راضی

 

گرفتن پایه های میزیول

 

بلند شدن و دیدن سوژهعینک

 

لمس کردن سوژهمتفکر

 

بررسی سوژهمتفکر

 و بلعیدن سوژهخوشمزه

 

سوژه ی شماره2:دستمال کاغذی

پیدا کردن موقعیت سوژهیول

 

حمله به سوژه مورد نظرتعجب

 

بلعیدن سوژهخنثی

خنثیکه خاله با یک حرکت صربتی، سوژه رو از دستان خانم پارمیدا قاپیدنیشخندعینک

 

اینم ریش پروفسوری پارمیدا با ماست

اینم پارمیدا از نمای نزدیــــنیشخندــک

7ماهگی
پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی
چهار دست و پا چهار دست و پا پارمیدا اسب سوار:)) پارمیدا اسب سوار:)) نی نی ما 7 ماهه شد نی نی ما 7 ماهه شد

نظرات (11)

جعفر منصوریان
29 مرداد 92 22:18
الهی که من و خاله اش قربونش بریم...چقد نازه خوشمل عمو...ماشالله
شهرزاد
29 مرداد 92 23:10
قربونش برم دختر زرنگ
رضایی
30 مرداد 92 8:53
خدا پارمیدای خوشگلتون رو نگه داره
مامان هلنا
30 مرداد 92 11:36
دختر ابر
30 مرداد 92 17:48
بازم سلام یادم رفت بگم تو وبلاگ دخترم لینک شدی عزیزم اسمش شیطونکه تو لینکهای وبلاگ خودم هستش آدرسش
مامان طاها
31 مرداد 92 12:47
عزیزم خدا حفظت کنه اول شیطونیهاست که مامانا باید 100 برابر حواسشون جمع باشه
صبا خاله ی آیسا
31 مرداد 92 14:21
مامان خمبل و فنقول
31 مرداد 92 23:53
چه مستند های جالبی شبکه مستند ازتون میخره
مامان ٣تا دخمل
3 شهریور 92 13:11
]
فرزانه
13 شهریور 92 23:11
سلام عزیزم ببخش یادم رفته بود لینکت کنم الان لینکت کردم خوب زودتر سرمیزدی وووییی چه شکلکای بامزه ای خخخخخخ
(زهره)مامان فاطمه
17 شهریور 92 12:51
حالا دیگه باید حواستون به میز باشه دیگه دردسرها شروع میشه من دور میز تلویزیون رو تشک چسبوندم هنوزم جرات نمیکنم باز شون کنم میترسم